خلاصه داستان: باریس یک وکیل طلاق بسیار موفق، جذاب و جذاب است که احساس می کند از عشق دور است و همچنین هیچ چیز در زندگی هرگز نمی تواند او را غافلگیر کند.
خلاصه داستان: ساریا، خواننده جوان و زیبا، درگیر زندگی خانواده ریشه دار بوران بورسا به عنوان همسر بزرگترین پسر فاروک می شود و تمام رازهای خانواده شروع به کشف شدن می کند.
خلاصه داستان: شریفه باهوش اما پارانوئید با مشکوک شدن به اینکه بستگانش در بیروت قصد دارند ملکی را که در آنجا دارد به سرقت ببرند، مصر را به مقصد لبنان ترک می کند تا حقیقت را کشف کند.
خلاصه داستان: مسیرهای هزیران تاجر شهری و پویراز، جوانی خوشتیپ و کمککننده، در جزیره پرستو تلاقی میکنند و عشق از اختلافات این دو شخصیت متضاد سرچشمه میگیرد.
خلاصه داستان: دادستان عمومی آرمانگرا سلیم پیشنهادی را دریافت می کند که نمی تواند از سلجوک تاسکین رهبر جنایات سازمان یافته که او را به زندان فرستاده رد کند.
خلاصه داستان: در دنیایی که تشخیص اینکه چه کسی خوب است و چه کسی بد است، چه کسی واقعی است و چه چیزی جعلی دشوار است، این سه برادر که با یک هدف مشترک متحد شدهاند، متوجه میشوند که آنطور که فکر میکردند به هم مرتبط نیستند.
خلاصه داستان: ماجرای اینکه چگونه "نامزد" زیبای همسایه به نام ملیکه و وکیل محله به نام دوان از سن پنج سالگی نتوانستند همدیگر را ملاقات کنند...
گاهی اوقات برای دو طرف برای دیدار کردن، عشق کردن کافی نیست، اما جدایی هم به عنوان "قسمت" قرار نیست.
خلاصه داستان: داستان درباره عشق گلجمال و دِوای زیبا است. مادر گلجمال او را در کودکی رها کرده و باعث تبدیل او به هیولایی تاریک شده است. عشق بین گلجمال و دِوا با نفرت شروع میشود و سپس به گرداب آتش، طوفان و علاقه بدل میشود. آیا در میدان نبرد گلجمال و مادرش، عشق غیرمنتظره دوا پیروز خواهد شد یا کینهای که سالها در دل خود پرورش داده؟ آیا گلجمال در این مسیر پر تاوان از یک شکارچی شرور به یک شکار معصوم تبدیل میشود؟ آیا دِوا در نهایت میپذیرد که این عشقی که تسلیمش شده است غیرممکن و امکانناپذیر است؟