خلاصه داستان: اینجی، خیره چشم خانواده اش، دانشجوی بورسیه در کالج اولوسوزلر است. او از همکلاسی خود و پسر صاحب مدرسه، مرت باردار می شود. زندگی دو جوان که برای امتحان دانشگاه آماده می شوند و به سمت رویاهای خود می دوند برای همیشه تغییر می کند. تغییر در زندگی فرزندان آنها نیز عمیقاً بر خانواده ها تأثیر می گذارد. مادر اینجی، سحر در همان مدرسه به عنوان سرایدار کار می کند. آنها برای فرزندانشان در دنیایی که با صلاح الدین ساخته اند، مبارزه می کنند. بزرگترین آرزوی آنها این است که دخترشان اینجی که همیشه باعث افتخار آنها بوده پزشک شود. تورگوت مالک و مدیر کالج اولوسوزلر است. ازدواج آنها با آیلین که او با فشار و ترس او را سرکوب می کند مانند یک پروژه است. با وجود اینکه آیلین بخشی از این پروژه است، اما حاضر است برای فرزندانش هر گونه فداکاری انجام دهد. این یک موضوع کنجکاوی است که نوزاد متولد نشده چه تأثیری بر دو جوان و خانواده آنها خواهد گذاشت.
خلاصه داستان: سننت که سالها مورد آزار و اذیت همسرش قرار گرفته است، با زینپ، وکیلی که علامتش را از پنجره اتاق بیمارستان میبیند، تماس میگیرد. نامه ای می دهد که بعد از مرگش باز شود. وصیت نامه زینب همین نامه است. این واقعی است ...
خلاصه داستان: داستان کیلیچ و الا از زمانی شروع شد که آنها فقط دو کودک کوچک بودند. عشق برای آنها راه طولانی بود. اما در گذشته برخی داستان ها ناتمام مانده اند، نه به این دلیل که حرفی برای گفتن ندارند. ناقص بود زیرا خطوط گم شده و عکس های گم شده آن در انتظار تکمیل بودند. حالا آیا این قلب های بی گناه خواهند توانست این داستان عاشقانه پر از زندگی را با همان هیجان بازنویسی کنند؟
خلاصه داستان: شهری که او قبل از اینکه برای تحصیل به منطقه دیگری نقل مکان کند، در آن زندگی می کرد، اما گذشته آنها را از هم جدا کرد یک روز دوباره باز می گردد.
خلاصه داستان: داستان در مورد یک تاجر معروف است که با تصمیم غیرمنتظرهاش برای ازدواج، همه را شگفتزده میکند و شروع به زندگی مشترک با خانوادهی یک مجری تلویزیونی به نام وردا یالدیز میکند. این تنظیم داستانی به نظر میرسد که میتواند موضوعاتی مانند دینامیک خانواده، تضاد سبکهای زندگی بین تاجر ثروتمند و خانواده مجری تلویزیون، و احتمالاً چالشها و موقعیتهای کمیک ناشی از زندگی مشترک آنها را بررسی کند.
خلاصه داستان: “هاکان داعیستان” صاحب یکی از مهمترین شرکتهای ساخت و ساز کشور است. با همسرش “مروه”در حالی که تنها ۶ ماه از ازدواجشان میگذرد، مشکلات زیادی دارند. مروه دیگه اون زنی نیست که اوایل شاخته و عاشقش شده بود. درست در همین حین با “صحرا” آشنا میشه. هر چقدر که همسرش ازش دور و به اون بیتوجه هست، صحرا همونقدر بهش توجه میکنه و در این زمینه مُصر هست…
خلاصه داستان: این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.