خلاصه داستان: اوزگه دختری که شش سال است بعنوان آشپز کار میکند و زندگی متوسط رو به پایینی داشته و آرات گیرایلی، ولیعهد یکی از ریشهدارترین و ثروتمندترین خانوادههای ترکیه با هم روبرو میشوند و خیلی زود عاشق هم شده و ازدواج میکنند. اوزگه با ورود به عمارت گیرایلیها، به یکباره از دنیای عشق به دنیای دسیسهها منتقل میشود. خشمهای ناگهانی شوهرش، جاهطلبی خواهرش و مرگ مشکوک ژاله، همسر آرات، مثل سایهای همیشه دنبال اوزگه خواهند بود…
خلاصه داستان: رویارویی بین اینسیلا، دستیار مطرود ناز و مته شروع به تغییر مسیر آینده ناز می کند، جایی که او همه چیز را با مته با اشتیاق سمی برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: اینجی، خیره چشم خانواده اش، دانشجوی بورسیه در کالج اولوسوزلر است. او از همکلاسی خود و پسر صاحب مدرسه، مرت باردار می شود. زندگی دو جوان که برای امتحان دانشگاه آماده می شوند و به سمت رویاهای خود می دوند برای همیشه تغییر می کند. تغییر در زندگی فرزندان آنها نیز عمیقاً بر خانواده ها تأثیر می گذارد. مادر اینجی، سحر در همان مدرسه به عنوان سرایدار کار می کند. آنها برای فرزندانشان در دنیایی که با صلاح الدین ساخته اند، مبارزه می کنند. بزرگترین آرزوی آنها این است که دخترشان اینجی که همیشه باعث افتخار آنها بوده پزشک شود. تورگوت مالک و مدیر کالج اولوسوزلر است. ازدواج آنها با آیلین که او با فشار و ترس او را سرکوب می کند مانند یک پروژه است. با وجود اینکه آیلین بخشی از این پروژه است، اما حاضر است برای فرزندانش هر گونه فداکاری انجام دهد. این یک موضوع کنجکاوی است که نوزاد متولد نشده چه تأثیری بر دو جوان و خانواده آنها خواهد گذاشت.
خلاصه داستان: داستان در مورد یک تاجر معروف است که با تصمیم غیرمنتظرهاش برای ازدواج، همه را شگفتزده میکند و شروع به زندگی مشترک با خانوادهی یک مجری تلویزیونی به نام وردا یالدیز میکند. این تنظیم داستانی به نظر میرسد که میتواند موضوعاتی مانند دینامیک خانواده، تضاد سبکهای زندگی بین تاجر ثروتمند و خانواده مجری تلویزیون، و احتمالاً چالشها و موقعیتهای کمیک ناشی از زندگی مشترک آنها را بررسی کند.
خلاصه داستان: “هاکان داعیستان” صاحب یکی از مهمترین شرکتهای ساخت و ساز کشور است. با همسرش “مروه”در حالی که تنها ۶ ماه از ازدواجشان میگذرد، مشکلات زیادی دارند. مروه دیگه اون زنی نیست که اوایل شاخته و عاشقش شده بود. درست در همین حین با “صحرا” آشنا میشه. هر چقدر که همسرش ازش دور و به اون بیتوجه هست، صحرا همونقدر بهش توجه میکنه و در این زمینه مُصر هست…
خلاصه داستان: بهار، دمیر و آیسون مدام در آستانه خیر و شر آزمایش می شوند. سرنوشت هر کدام از آنها با انتخاب هایی که انجام می دهند رقم خواهد خورد. «بازیهای سرنوشت» مبارزه آیسون را روایت میکند که در مواجهه با امتحان خود، شر را انتخاب میکند و دمیر و بهار که خوبی را انتخاب میکنند و برای زنده نگه داشتن آن تلاش میکنند. هر کدام با انتخاب هایشان، طرفی از جنگ بین خیر و شر می شوند...
خلاصه داستان: سال ۱۹۹۸ الیف همسر رئوف چنار یکی از اساتید برجسته اقتصاد ترکیه توسط دزدی به نام نجیب تالان با چاقو کشته می شود. آن شب زینب (اویکو کارایل) مادرش را و کارا تالان (ایلکر کاللی) پدرش را از دست می دهد. کارا در یک شب بیخانمان و تنها میشود و قسم میخورد با دزدی از کسانی که زندگیش را نابود کردند، آنها را به سزای اعمالشان برساند..
خلاصه داستان: عاشقانه غیرمحتمل بین اینجی، که توسط مادری دوست داشتنی بزرگ شده است، و اویگار که دارای خانواده ای متشکل از یک مادر و سه خواهر که نسبت به عشق خصومت دارند..
خلاصه داستان: داستان عشق اونور، وارث خانواده بی اوغلو، یکی از ثروتمندترین افراد کشور، و زینب ایده آلیست که معلم مدرسه خانواده است، که برای آن هزینه زیادی خواهند پرداخت.